.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت

نمیدانم چرا روی تو حساسم؟
چرا بیخود دچارشک و وسواسم؟
همینکه یک قدم دورمیشی از من
نمیدونم چرا بد میشه احساسم



:: موضوعات مرتبط: شاعرانه ها2 , ,
:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : امین
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰ سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند.



:: موضوعات مرتبط: داستان عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 503
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : امین
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391
.

دل تو را دادم چو دیدم روی تورا
کز همه خوبان پسندیدم تورا
دل فریبان جهان را یک به یک
دیدم و از جمله بگزیدم تورا
گر جفا راندی نکردم شکوه ای
ور خطا کردی نپرسیدم تورا
خون من خوردی و بخشودم گنه
جان طلب کردی و بخشیدم تورا
رفتی و آخر شکستی عهد خویش
کاش از اول نمیدیدم تورا



:: موضوعات مرتبط: شاعرانه ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 548
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : یک شنبه 15 مرداد 1391

چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
چه شبی بود و چه روزی افسوس
با شبان رازی بود
روزها شوری داشت
ما پرستوها را
از سر شاخه به بانگ هی ، هی
می پراندیم در آغوش فضا
ما قناریها را
از درون قفس سرد رها می کردیم
آرزو می کردم
دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
از دلم رست گیاهی سرسبز
سر برآورد درختی شد نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود
و چه رویاهایی
که تبه گشت و گذشت
و چه پیوند صمیمیتها
که به آسانی یک رشته گسست
چه امیدی ، چه امید ؟
چه نهالی که نشاندم من و بی بر گردید
دل من می سوزد
که قناریها را پر بستند
و کبوترها را
آه کبوترها را
و چه امید عظیمی به عبث انجامید
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی



:: موضوعات مرتبط: دل گرفتگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : شنبه 7 مرداد 1391
.

حالم من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم



آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند



خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!



خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند


دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست



سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد




عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام



:: موضوعات مرتبط: حال من بد نیست , ,
:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.
 
 
 


از خواب پریدم


چشام پر اشک بود


بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد


تنها یادگاری از تو


عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود


سر کشیدم بوی نبودنت رو


...
 



:: موضوعات مرتبط: حس نبودنیت , ,
:: بازدید از این مطلب : 429
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.
 

 

 

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
   

 ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.که با خوندن مطلب زیر به این مساله پی خواهید برد.


 

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز.
مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه ..

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید..
حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید ....   


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 488
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.

 

دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت

نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت

دلداده اش را “ با او چنین گفته بود :

 

« اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای

یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد »

و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد

که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد

و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را

آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست

دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد :

« بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام »

دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت :

« این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ »

دلداده اش هم نابینا بود

و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست

دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند

و در حالی که از او دور می شد گفت :

« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.
 

نفسم بالا نمیاد تنم چه سرده

با منه ازم جدا نمیشه حتی واسه یه لحظه

رنگه زیبای خاطره های با تو بودن...

ببین با من چیکار کردی ببین دستام و روحم...

میلرزم مثله باد و بیقرارم شاهد مرگمم...

تویه فکرم ....فکره دستایی که هیچوقت لمسش از یادم نمیره هیچوقت

دستایی که دستایه غریبم رو گرفت محو گرماش شدم..

که یهو میون راه دیدم که تنهام گذاشته...

سراب بود انگار..

یه وقتی بهم گفتی دوستم داری ولی من از عمق وجودم عاشقه تو شدم

که آخرش غم دادی به دستم...

تصویر نازت روبروی چشمامه منو دیوونه میکنه یاد بویه خوبه لباست...

وقتی بغلش میکنم شالت رو میون دستام تن تو رو حس میکنم...

یهو اشکم جاری میشه رو صورتم و روبرومه عکسات...

هنوز هم زمزمه میشه تویه گوشه من حرفات...

صدات رو دارم بگو که باز میای دوباره...

نگو نمیشه روزگار اینه که اینا شعاره ...

سراغم رو نمیگیری و انگار تو منو فراموش کردی به راحتی...

نمی تونم تو قالب کلمه و حرف احساسم رو بگم که داره منو میبره تا پایه مرگ...

من به معنای تمام اسیر تو شدم...

تو کشیدی منو به صلیب فکری...

تویه هر گوشه این اتاق تاریک و دلگیر نشستم و گریه میکنم...

با اینکه سراغی از من نگرفتی زنگ زدم مادرت شاکی به شکلی

جوابم رو داد بهم گفت کافیه هری...

شکسته شد دله من مثله همیشه که من خواستم فقط حرفم رو بهت بگم ...

اگه بدونم شکسته من تو رو آروم میکنه من میشکنم واست تا دارم تو بدن جون...

یه حسه بدی دارم و چشمام می باره...

قرصی میخورم تا بتونم بخوابم و تو رو تو خواب ببینم ...

آخه خیلی دلتنگتم ...



:: موضوعات مرتبط: بی خوابی , ,
:: بازدید از این مطلب : 580
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.

 

سلام مهربون...حرفه امشبم از دلتنگیه

دلتنگی که شاید سهم تو از اون کمتره...

اما سهمه دله من آه...چه بگم

خلاصه یک روز که نیست این قصه...

تصور کن دلی که فقط به یک شوق و یک امید میتپه

تصور کن چشمی که فقط یک تصویر رویایی داره

تصور کن دستی که گرمایه یک دست رو حس داره

تصور کن...دلتنگیه من که تو تصورت هم جا نمیگیره

مهسام دلتنگتم امروز آغاز رفتنت نیست دلتنگتم

دلتنگه لحظه ایی هستم که پیشم نیستی

من همیشه دلتنگتم...

مهسایه زیبایی هام و همه عشقم

تصور کن مردی که زنی رو دوست داره

تصور کن پشته اون همه دلتنگی خدا باز براش دلتنگی کنار گذاشته

آه...تصور کن...

تصور کن تو که تو تصورت هم دوست داشتنه من نمیگنجه

چشمات...آه و هزاران آه...

و دستای گرمت خدایا....



:: موضوعات مرتبط: من همیشه دلتنگتم... , ,
:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.
 

 

کاش ندیده بودم تو را ، کاش آن روز که در وجود من طلوع کردی از تو روی برمیگرداندم تا در سایه وجود خود بمانم.
کاش نمی خندیدی و مرا به گریه مهمان میکردی ، قبل از آن دلخوشی تلخ که بر سر سفره اش نشستیم.
کاش تو را دیگر نمی دیدم ، کاش خزان تو را زودتر از من میگرفت.
اکنون جدایی بین ماست و دیوار تنهایی در کنارم، بر سرم سقف ندامت و در زیر پایم فرش حماقت.
الهی خزان شود زندگیت و طوفان ، سبزی بهار زندگیت را به زردی خزان برساند ، که بهار زندگیم را خزان کردی.
به دیدارم نیا، حتی در تنهایی ذهنم. که دیگر نمی خواهم حتی در رویاهایم با تو باشم. هر روز تنهاتر از دیروز ، هر لحظه خوشحال تر از قبل که دیگر نمی بینمت. اصلاً کاش هرگز ندیده بودم تو را


:: موضوعات مرتبط: کاش هرگز ندیده بودم تو را ... , ,
:: بازدید از این مطلب : 442
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.
 
سلام
سلام درد درونم سلام من به اون دلت به به دال خالی از دروغت
سلام من به عشقو به عشقه بی نشون تو
سلام من به دم زدن
سلام به بی پناهییت
سلام کردم شنیدم جوابش جواب بی درونش
جوابی که جواب نبود
جور چینی از لغات بود
من از احساس دم زدم
از تاسف دم زدم
به پناه های ندای
به درونت سر زدم
سرزدم ببینم چه گذشت بر دله تو
پشت این علاقه ات که نشسته با دله تو
منم همین این دفعه زکر حق بود من برتو زدم
رفتم که تحقق شود
درونییت
من یک اضافی ام
رفتم تا ان دله عزیزت که انکارش کردی
باز رو نمای کند
عشقه درونم کشتم با تمام علاقه ام
این انکار سازی هایت...
.

.
.
وای خدا اخر جواب اشک ها چه شد
اخر همان شدش که برای اثباتش
دیدم
خدای
به تحقق وجودم
به صدای درونم
ببین چه کردند بر سرم
نده ندای حقش
عشقم است
با همان وجود دوسش دارم
نکن با دلش
نا سلامتی یک روز تمام وجودم بود
یک روز بود نبودم بود
ایش عشق
بماند
برای من تاابد
من ان ضربه خوردی دیروزم
.
.
زمونه و روزگار از من
یک گرگ ساخت
گرگ نبودم
حالا تشنه ی خونم
.
.
اینم اه منه نه نفرینم
باعث مشکلاتت
.
.
.
.
.
من انم که زکر پناهی
شنیدم
ولی به
بی پناهی رسیدم
.
.
شایدم لایق بودم بازی کنند با دلم
.
.
ناز شستش
.
.
تیشه نفرت او اخر نشست بر دلم زخمه کبودی
کرد عمق   ُ قلبم
.
.
حیف یه ان لطف بی انتها
حیف به ان عشقه بی انتها


:: موضوعات مرتبط: سلام من تلخی نداشت , ,
:: بازدید از این مطلب : 515
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.

ازم می خوای سلام بدم
چطوری روت میشه نگام کنی
چطور روت میشه ندا بدی دوست دارم
با این همه تظاهرت
من که ندیدم نشانه ی عاشقی
هر چی دیدم زرنگ بازی های دخترای این دور زمونه بود
منم به غربت رسیدم
من به عشقت رسیدم
منم که دردت کشیدم
من بودم شنیدم اهنگ دوست دارم به دروغو به دغل
من بودم که ضربه خوردم
من که نفسم درنماید
منم که تپش قلب دارم
منم که
نفرت دارم
من که دنیا که جلوم بد بود بدتر شده






تو چرا ناراحتی
خدای تو هم مهربون وقتی ببینه من کسی رو نمی تونم نبخشم
همه رو میبخشم اونم میبخشه
حالا برو اگه به اینجا امدی
برو نبین چی کشیدم
برو پشتتم نگاه نکن
مثل تو زرنگ زیاد دیدم
افرین
موفق شدی برو
مثل سری های قبل خداحافظی کن برو
بر پیش
کسی که الان مرحم قلبت شده
اگر چشت به این نوشته رسید
نظر نده
گمشو برو
برو تا نفرتم زیاد نشه
برو که زخمی که زدی
خونی شدی
هر بار بیای طرفش
خونه لبریز می کنه
فقط بروووووووووووووووووو
عاشق نبودی
ولی اهنگ عاشقی
خوب بلد بودی
 



:: موضوعات مرتبط: اشکه من خنده نداشت ( احساس من جواب نداشت) , ,
:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.

اینم که دم از عاشقی زد دشنه ی
خیانتش رگم رو زد
اون رگه عشقمو زد
همون رگه احساس من
رگی که با اون زده ام
اونم با این خیانتش
عمرمو زد
زد که منم
زانوم شکست
پهلوبم شکست
.
.
.
غصه ی دروغ یاورم عشقم را شکست
توانم را شکست








حالا دیگه فقط سکوت می خوام

 



:: موضوعات مرتبط: باور کن شکست , ,
:: بازدید از این مطلب : 462
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
ن : امین
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
.

دیگه دیره واسه موندن
دارم از پیش تو میرم
جدایی سهم دستامه که دستاتو نمیگیرم
تو این بارون تنهایی ؛ دارم میرم خداحافظ
شده این قصه تقدیرم
چه دلگیرم خداحافظ



:: موضوعات مرتبط: بی وفایی 2 , ,
:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ن : امین
ت : یک شنبه 1 مرداد 1391

موضوعات
دسته بندی محصولات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی
به روزوشب امتياز دهيد