.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت

 

دفتری گر بنویسند زخوبان جهان ، تو به سر دفتر خوبان  جهان فهرستی
موقعی که خدا پنجره ی بهشتو باز کرد منو دید ازم پرسید امروز چه آرزویی داری؟؟ گفتم خدایا همیشه مواظب اونی که الان داره این نوشته رو میخونه باش چون برام خیلی عزیزه
بیتابم و دل برای دیدار تو تنگ است ، تقصیر دلم نیست نگاه تو قشنگ است
هیچ وقت از خدا نخواستم همه ی دنیا مال من باشه… فقط خواستم اونی که دنیای منه مال هیچکی نباشه
ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین           آسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم
در مکتب ما رسم فراموشی نیست ، در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست ،
مهر تو اگر به هستی ما افتد ، هرگز به سرش خیال خاموشی نیست
 
هیچ کس تنهائیم را حس نکرد ، برکه طوفانیم را حس نکرد ،
او که سامان غزل هایم از اوست ، بی سر و سامانیم را حس نکرد . . .
دو چشمت طرحی از باغ بهشته ، جدا از تو برام دنیا چه زشته ، تو آنجا بی منو من بی تو اینجا ، چه باید کرد کار سرنوشته
در جهان مثل غریبانم نمیدانم چرا؟ روزو شب سر در گریبانم نمیدانم چرا؟ هرکه را جای محبت جان فدایش میکنم ، مثل عقرب میزند نیشم نمیدانم چرا؟
روزی که مرا بر گل رویت نظر افتاد / احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت / زیبایی گل های بهار از نظر افتاد
 
غم از چشم قشنگت دور باشد ، دلت غرق امید و نور باشد
نبینی روز بد ای بهتر از جان ، الهی دشمنت رنجور باشد
 
هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید/  بهر یک گل منت صد خار می باید کشید
من به مرگم راضیم ، اما نمی آید اجل/ بخت بد بین ، از اجل هم ناز می باید کشید
 
عاشقی را شرط اول ناله و فریاد نیست / تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستن توانستن است
با شیطان هم داستان شدم تا در برابر هیچ آدمی سر تسلیم فرود نیاورم. (دکتر شریعتی)
عزیزم  یادى بکن ازیارخسته ، غباردوریت برمن نشسته ،
دگر تیرى نزن بالى ندارم ، وجودم ازغمت درهم شکسته
ای رفیق با وفا هر شب دعایت میکنم ، گر ندارم زانتیا فرقون سوارت می کنم
(گرندارم ثروتی جانم فدایت می کنم)
ای عشق مددکن که به سامان برسیم ، چون مزرعه تشنه به باران برسیم ،
یا من برسم به یار ، یا یاربه من ، یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم
زهر دوست از زهر عقرب بدتر است ، پس بزن عقرب که دردش کمتر است
اگر روزی ترکت کردند ، بدان که با تو بودن لیاقت می خواهد (چارلی چاپلین)
اگر دختری در ثریا هم باشد ، مردانی از سرزمین پارس برای او بوق خواهند زد
 
تومرجانی تودرجانی تومرواریدغلطانی اگرقلبم صدف باشدمیان آن توپنهانی
اى دوست که فلک کرده مرا از تو جدا ، از کجا غنچه بچینم که دهد بوى تو را
شب عفو است و محتاج دعایم ، زعمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی ، خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی زما کن ، کمی هم جای ما او را صدا کن
بگو یارب فلانی رو سیاه است ، دو دستش خالی و غرق گناه است
زندگی گرمی دلهای بهم پیوسته است. تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
زندگی دفتری از خاطرهاست … یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک … یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد… ما همه همسفریم
منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم / مقصرش دلتنگیه ، من که گناهی ندارم
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم/ من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
سرخ شد آیینه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو
هنر عاشقی امروز پسند همه نیست / که محبت شده اینگونه گناه من و تو
 
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد / چو یک دم با تو بنشینم ، دل از هر غم رها گردد
از بار گنه شد تن مسکـیـنم پست          یارب! چه شود اگر مرا گیری دست؟                                                             گر در عملم آنچه تورا شاید نیست          انـدر کــرمــت آنچـه مرا باید هست       
کاش میشد بوسه ها را قاب کرد / مثل نامه سوی هم پرتاب کرد
کاش میشد عشق را تقسیم کرد / مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد
دستهايم خالي است و دلم غرق در آرزوها ، يا به قدرت بيکرانت دستانم را توانا کن يا
دلم را از آرزوهاي دست نيافتني خالی کن
(( کوروش کبير ))
از مرگ نترسید ، زیرا تلخی آن از ترس آن است(( سقراط  ))
زیر این سقف کبود ، زیراین شعله سنگین سکوت ، اگراز یاد تویادی نکنم میمیرم
دل من باز گریست- قلب من باز ترک خورد و شکست- با زهنگام سفر بود و من از چشمانت میخواندم
که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد- و از این عشق گذر خواهی کرد- و نخواهی فهمید
بی تو این باغ پر از پاییز است

از ما جدا گشتي ، شدي دلدار و يار ديگري- هر گوهر اشك تو شد آيينه دار ديگري

ساقي ، مرا جامي بده زان مي كه مدهوشم كند- چون مردم چشمان او شد ميگسار ديگري

صبر و قرار از سينه چون رخشي گريزان مي شود-زانكه دل جانان ما شد بي قرار ديگري

بايد كه از سيلاب اشك ديدگانم بگذري- اي كاروان گر مي روي سوي ديار ديگري

از ما گريزان مي شوي ، چون شمع گريان مي شوي- تا كي پريشان مي شوي بر حال زار ديگري

در آرزوي وصل تو سويت شتابان آمديم اما دريغا مانده اي در انتظار ديگري

با صالحي ديگر مگوي از گرمي آغوش خود چون شد خزان عشق ما اينك بهار ديگري
در غريبي ناله ها كردم كسي يادم نكرد            در قفس جان دادم و صياد آزادم نكرد             

ضربه ي سيلي چنان سيرم نمود از زندگي      آرزوي مرگ كردم مرگ هم يادم نكرد             

ای صبا از من به اسماعیل قربانی بگو زنده برگشتن ز كوی یار شرط عشق نیست
تخت سیاه قلب من پر از نوشته های توست / نیمکت چوبی دلم واسه همیشه جای توست
چه دعایی کنمت بهتر از این:  خنده ات از ته دل   گریه ات از سر شوق و دلت کلبه ای از مهر و صفا
قلب تو جلوه ای عشق و ارادت به خدا
گفت از دوست چه دیدی که چنین خرسندی؟ گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند
دل به هر کجا رو کند ، آخر بیاید سوی دوست / قبله دل ها کجا باشد به غیر از کوی دوست
از شمع آموختم که : ایستاده بمیرم ، بی صدا بمیرم ، به پای دوست بمیرم
اگه تو کوچه پس کوچ های دلم گم شدی ، دنبال کسی نگرد که آدرس بهت بده. چون غیر از تو کسی اونجا نیست
ساقه شکستن ، قانون طوفان است ، تو نسیم باش و نوازش کن
همیشه سخت ترین سیلی را از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود
 .
· دعا میکنم غرق باران شوی / چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق / بهاری ترین فصل ایمان شوی
 
تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را/ میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
مرا بسپار در یادت/ به وقت ریزش باران ، نگاهت گر به آن بالاست
و در وقت دعا قلبت مثال بید میلرزد / دعایم کن که من محتاج محتاجم
 
باز باران بارید خیس شد خاطره ها / مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش آسمانت آبی / و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی
 
بی تو آتشکده و شیشه و سنگ است دلم/ نفسی با دل من باش که تنگ است دلم
 
دو چیز را همیشه فراموش کن: خوبی که به کسی می کنی/ بدی که کسی به تو می کند
 
هرگز مغرور نشو/ برگ وقتی می ریزه که فکر می کنه طلاست
 
اگر نمیتوانی به کسی امید بدهی ٬ نا امیدش نکن/ اگر شنونده خوبی هستی ٬ راز دار خوبی هم باش
اگر نمیتوانی زخمی را مرحم بکشی ٬ نمک هم نپاش
 
وقتی کسی بهت گفت از ته دل دوست داره ، مواظب باش/ چون هنوز جایی در بالای دلش برای دیگران هست
از تمام داشته هایت که به آن می بالی خدارا جدا کن ، بعد ببین چه داری
به همه ی کمبود‌هایت که از آن می نالی خدا را اضافه کن ببین دیگر چه کم داری؟
 
تو مپندار که از یاد تو را خواهم برد ، من بدون تو به یک پلک زدن خواهم مرد
 
نمی دونم که چی شد….یهو شدی عزیزم
تا به خودم اومدم…دیدم برات می میرم
الهی تا زمین دارد حرارت
به کام دل بماند این رفاقت
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه
پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
ناز آن چشمی که سویش مال ماست / ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست
 
اگر هر روز راهت را عوض کنی ، هرگز به مقصد نخواهی رسید
افکار هر کس گفتارش را میسازد
گفتار هرکس رفتارش را میسازد
رفتار هر کس عاداتش را میسازد
عادات هر کس شخصیتش را میسازد
و شخصیت هر کس نشانه نحوه معاشرت اوست
درسکوتی که دلت دست دعا باز نمود ، یاد ما باش که محتاج دعائیم هنوز
خدایا!
گفتم خسته ام ، گفتی:لاتقنطوامن رحمة الله(زمر/۵٣)
گفتم : هیچکس نمیدونه تو دلم چی میگذره ، گفتی : إن الله یحول بین المرءقلبه (إنفال/٢۶)
گفتم : هیچکسی روندارم ، گفتی : نحن أقرب إلیه لحبل الورید(ق/١۶)
گفتم : فراموشم نکردی؟ گفتی : فاذکرونی اذکرکم (بقره/١۵٢)
التماس دعا
 
گر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین/// ثبت نامش را فقط عباس امضا میکند
 
جای خالیت تو دلم مرگ رو بهونه میکنه / تو نباشی روزگار منو دیوونه میکنه
مثل یک روحی ، رها از بند زندان و تنی!
دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی
تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی
بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی
 
بارفیقان می نشینی ، ازغریبان یادکن / این دل بشکسته راهم با پیامی شاد کن!
 
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند ، تو به دنبال نگاه زیبا باش
 
به دریا شکوه بردم از شب دشت ، وز این عمری که تلخ تلخ بگذشت ،
به هر موجی که می گفتم غم خویش ، سری میزد به سنگ و باز می گشت
 
ما از آن پاک دلانیم که زکس کینه نداریم / یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم
از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل نیستم ای دوست خدا آگاه است
 
اگر من شاعرم شعرم تو هستی / اگر من عاشقم عشقم تو هستی / اگر من یک کتاب کهنه هستم / بدان زیباترین برگش تو هستی
از خدا خواهم شبانگه / دامن گل را بگیرم / تو برای من بمانی / من برای تو بمیرم .
 
میگن کلاغها خبرچینند ، پس چرا خبر دلتنگی منو به تو نمیدن ؟
غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم؟ به طاقتی که ندارم ، کدام بار کشم . . . ؟
 
هرشب زغم عشق تومن خواب ندارم/ فکردل من کن که دگر تاب ندارد
بس گریه نمودم زفراق غم عشقت/ چشم به زبان آمد و گفت اشک ندارم
 
برهمان عهد که با یاد و خیالت بستم ، یاد من هم نکنی باز به یادت هستم
 
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد ، چو یکدم با تو بنشینم دل از هر غم رها گردد
 
تو نبودی دل به دل راهی نداشت ، از خیال عشق آگاهی نداشت
تو نباشی تا قیامت بی کسم در تمام زندگی دلواپسم
عشق یعنی دستهایم مال تو / چشم های خسته ام دنبال تو
عشق یعنی ما گرفتار همیم / دوستدار هم ، وفادار همیم
 
تو کی هستی که همه فکر و خیالم شده تو / تو شدی زندگی من ، همه یادم شده تو
 ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست             چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام                     ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
 
 ( سقراط ) فاش نکردن اسرار مردم دلیل کرامت و بلندی همت است
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
ای مسافر غریبه ، چرا قلبمو شکستی رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی ، چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
آخرین حرف دلم : عشق هرگز نمیمیرد مگر اینکه عشاق بی وفا باشند
در کتاب واژه ها زیباترین معنا توئی / من چگونه در کتاب عشق تو معنا شوم ؟
از تو گفتن کار هر کس نیست ای بالاترین / من برای گفتنت باید که مولانا شوم . . .


مینویسم من که عمری با خیالت زیستم / گاهی از من یاد کن ، اکنون که دیگر نیستم
گفتی محبت کن برو ، باشد خدا حافظ ولی / رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم
 
دیرگاهیست كه تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام /م وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ا
 
دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده
 
عشق حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد عشق آن نیست که لب تاقچه ی خاطره ها از یاد من و تو برود
 
هنوز اون روز فراموشم نمی شه      که با دست قشنگت روی شیشه

کشیدی عکس قلبی و نوشتی             واسه امروز و فردا و همیشه

سلام خوبی ؟ یه سوال داشتم
تو دل منو ندیدی ؟ آخه از وقتی اومد دنبال تو دیگه بر نگشت
 
دیگه از چشم افتادی . می فهمی؟ ..............صاف افتادی تو قلبم

 

بد ترین شکل تنهایی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید
شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت           دورییت آمد به یادم ، هستیم آتش گرفت
اى که دورازمنو دریاد منى ، باخبر باش که دنیاى منى ، شادیت شادى من ، غصه ات غصه من ، قلب من خانه تو ، خانه ات قبله من
یکی بود یکی نبود / زیر این سقف کبود
یه غریب آشنا/دل و جونمو ربود
اینجوری نگام نکن/گل یاس مهربون
اون غریبه خودتی/همیشه با من بمون
من اگر روح پریشان دارم/ من اگر غصه فراوان دارم
به تن و زندگی ام زخم هزاران دارم/ باز به تو و عشق تو ایمان دارم
روی گل زرشکی / با یک مداد مشکی / هزار دفه نوشتم / تو انتهای عشقی
باهات میام نفس نفس / تو آسمان توی قفس / از اولا تا آخرش / دوستت دارم همین و بس
تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم... ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم... بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری... من کفن پاره کنم عشق تو از سر گیرم...

امروز را برای ابراز
احساس به عزیزانت غنمینت بشمار
شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد
تا حالا شده یه پروانه رو با دست بگیری؟ اگه محکم بگیری می میره ، اگه آروم بگیری می پره ، عشقم یه چیزی مثل همینه
سلامی ازدلی تنها- دلی آکنده ازغمها- گهی بی بار، گهی بی یار- گهی ازعاشقی بیزار- گهی گریان ، گهی خندان
گهی رنجیده ازیاران
کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا/تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا
یادمان باشد اگر دور شدیم ، این صدای نفس خاطره هاست که چنین دلگرمیم
· میدونی چرا غروب همیشه سرخه ؟ چون هر وقت میبینه چقدر دوست دارم ، حسودیشون میشه !
وفاداری را باید از نیلوفر آموخت ، که دور هر شاخه ای می پیچه و در آغوشش می میره
سه تا دوست صمیمی دارم بهشون سفارش کردم تحویلت نگیرن !
( غم ، حسرت ، تنهایی! )
کی چه گلی دوست داره!
نجار : میخک ، دزد : شب بو ، قصاب : گل گاو زبون ، پارچه فروش : اطلسی ، دندون پزشک : مینا، و من،
من تو رو دوست دارم ، تو زیباترین و نازترین گلی هستی که من دوستش دارم
همیشه هر چیزی را که دوست داری به دست نمی آوریم ، پس بیایید آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم
اگه بعد از ۱۲۰ سال رفتی اون دنیا و خواستی از صراط رد شی و بهت گفتن یکی هست که حلالت نکرده ، بدون اون منم که به این بهونه میخوام یه بار دیگه ببینمت
·         تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
 
بر لب دریای حسرت کلبه ای دارم قدیمی ، از تمام دار دنیا دوستی دارم صمیمی.
صحبت من و تو همچون صحبت خار و گل است ، بی تو من را خوش نباشد ، گر تو را بی من خوش است
 
هروقت توزندگی به یه مانع بزرگ رسیدی ازخداگله نکن ، به فکرهدیه ی بزرگی باش که پشت اون انتظارت رومیکشه
 
من که در پیله ی خویش شوق پروانگی از یادم رفت   لااقل موقع رفتن بسپار ابر جای تو ببارد به سرم ،
ماه جای تو بتابد به شبم و سرانگشت بزند گاهگاهی به دلم    شاید این تلخی ایام غم انگیزم را باز با یاد تو از یاد ببرم

گدايان بهر روزي طفل خود را کور ميخواهند        طبيبان جملگي خلق را رنجور ميخواهند!

       تمام مرده شويان راضيند بر مردن مردم      بنازم مطربان را ،خلق را مسرور ميخواهند
خدایا شاهد تنهائی ام باش / میان سیل غم ها ناجی ام باش
پر پرواز من دیریست بسته / تو بگشا ،و در آزادی ام باش
گل نیست چنین سرکش و رعنا که توئی / مه نیست بدین گونه فریبا که توئی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم / دل بر سر دل ریخته آنجا که توئی
وقتي از غربت ايام دلم مي گيرد/مرغ اميد من از شدت غم مي ميرد
دل به روياي خوش خاطره ها مي بندم/باز هم خاطره ها دست مرا مي گيرد....
 
کوه از بالا نشيني رتب


:: بازدید از این مطلب : 867
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
ن : امین
ت : یک شنبه 24 بهمن 1389
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
دسته بندی محصولات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی
به روزوشب امتياز دهيد