دل من مأمن صد شور و بسی فریاد است
ضربانش جرس قافله زنده دلان
طپش طبل ستم کوب ستم کوفتگان
چکش مغز ز دنیای شرف روفتگان
«تک تک» ساعت، پایان شب بیداد است
دل من، ای زن بدبخت هوس پرورِ پست
شعله آتش «شیرین» شکن «فرهاد» است
حیف از این قلب، از این قلب طرب پرور درد
که به فرمان تو، تسلیم تو جانی کردم
حیف از آن عمر که با سوز شراری جانسوز
پایمال هوسی هرزه و آنی کردم
در عوض با من شوریده چه کردی نامرد؟
دل به من دادی! نیست؟
صحبت از دل مکن، این لانه شهوت، دل نیست
دل سپردن اگر این است که این مشکل نیست
هان! بگیر، این دلت.... از سینه فکندیم به در
ببرش دور ببر
ببرش تحفه زبهر پدرت، گرگ پدر